جدول جو
جدول جو

معنی شاه پوه - جستجوی لغت در جدول جو

شاه پوه
مخفف شاه پور، این کلمه بهمین صورت نام پسر اردشیربود، رجوع به ایران باستان ج 3 ص 2608 و 2609 شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شاه پونه
تصویر شاه پونه
(دخترانه)
نام نوه یزدگرد پادشاه ساسانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از شاه پری
تصویر شاه پری
(دخترانه)
شاه پریها، عنبر
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از شاه پرک
تصویر شاه پرک
(دخترانه)
شاپرک
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از شاه پرم
تصویر شاه پرم
ریحان، از سبزی های خوردنی خوشبو با ساقۀ نازک و برگ های درشت بیضی که به صورت خام خورده می شود، شاه سپرغم، نازبو، ضومران، اسپرغم، شاه اسپرم، ونجنک، شاسپرم، اسفرغم، سپرهم، اسفرم، شاه سپرم، شاه اسپرغم، سپرغم، ضیمران، اسپرم، سپرم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شاه تره
تصویر شاه تره
گیاهی خودرو با گل هایش ریز خوشه ای قرمز رنگ که مصرف دارویی دارد
شهترج، شیترک، شیطره، سرخیوس، هلیانه، شاه ترج، خامشه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شاه بسه
تصویر شاه بسه
اکلیل الملک، گیاهی با برگ های بیضی شکل و گل های خوشه ای زرد که دم کردۀ آن در مداوای اسهال خونی، ورم معده و نزلۀ برونش ها نافع است
شاه افسر، گیاه قیصر، بسدک، ناخنک، شبدر زرد، یونجه زرد، بسک، بسه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شاه رود
تصویر شاه رود
رود یا سیم بزرگ و بم در آلات موسیقی، نوعی ساز، رودخانۀ بزرگ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شاه توت
تصویر شاه توت
درختی با برگ هایی دندانه دار و شبیه قلب و میوه ای قرمز یا سیاه رنگ ترش و شیرین شبیه توت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شاه پرک
تصویر شاه پرک
پروانه، حشره با بالهای رنگین
فرهنگ فارسی عمید
دهی از دهستان نهبندان بخش شوسف شهرستان بیرجند، دارای 239 تن سکنه، آب آن از چشمه، محصول آن غلات و لبنیات است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
دهی از دهستان قلعه حمام بخش جنت آبادشهرستان مشهد، دارای 239 تن سکنه، آب آن از قنات، محصول آن پنبه است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
جوی بزرگ، جو ونهری که از آن جوهای دیگر جدا شود، (فرهنگ نظام)
لغت نامه دهخدا
(تَپْ پَ / پِ)
دهی از دهستان مرحمت آباد بخش میاندوآب شهرستان مراغه. دارای 526 تن سکنه. آب آن از رودخانه. محصول آن غلات، حبوبات، پنبه، چغندر و کشمش است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(پِ سَ)
تعبیری تمجیدآمیز از پسری نیکوخصال و مؤدب به آداب و صفات پسندیده. پسر خوب
لغت نامه دهخدا
(پَ)
پری. (از بهار عجم) (از آنندراج) :
کنی دمی که چو طاوس ساز جلوه گری
نظر گدای تو کی افکند به شاه پری.
میرزاعبدالغنی (از بهار عجم).
، عنبر. (شعوری ج 2 ورق 139) :
صبا چو کرد پریشان دو زلف دلجویش
ببوی شاهپری گشت بر دماغ سحر.
ابوالمعانی (از شعوری)
لغت نامه دهخدا
(پَ هََ)
صورت دیگری از شاهسفرم است. رجوع به شاه اسپرم و شاهسپرم و شاه سپرغم شود
لغت نامه دهخدا
توت کلان، توت ممتاز نوع خود، نوعی توت سیاه بزرگ که اول سرخ و ترش است و بعد سیاه و میخوش میشود، (از فرهنگ نظام)، قسمی توت که رنگ میوۀ آن در اول سپید و سپس سبزرنگ و بعد از آن سرخ و از آن پس سیاه شود و مزۀ آن در اول در غایت ترش و در وسط ملسی خوش و در آخرشیرین مطبوع شود، (یادداشت مؤلف)، گونه ای از گونهای توت است که درخت آن در ایران به فراوانی موجود است و اصل آن از ایران است و از این کشور به آسیای صغیر و اروپا برده شده، برگهایش قلبی شکل و دندانه دار و رنگش سبز تیره است، گلهایش منفرد الجنس و بر روی یک پایه اند و برای جنگل کاری زمینهای خشک مناسب میباشد، این درخت در هر خاکی میروید ولی خاکهای بارخیز را بیشتر می پسندد، تند میروید و ارتفاعش بین چهار تا ده متراست، چوبش نارنجی کم رنگ است و استحکام زیادی ندارد ولی در مجاورت خاک دوام بسیار میکند، از آن کاسۀ تار میسازند و نیاز به آب کم دارد، میوۀ آن بزرگتر ازتوت سفید و لذیذ و خوراکی است، انواع آن بدین شرح است: توت شرابی، توت حامض، توت شاهی، خرتوت، توت ترش، (از جنگل شناسی ج 2 ص 243) (از فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
دهی از دهستان روددشت بخش کوهپایه شهرستان اصفهان، دارای 583 تن سکنه، آب آن از قنات و زاینده رود، محصول آن غلات و پنبه و هندوانه است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا
(پَ رَ)
مخفف شاه اسپرم است و آن ریحانی باشد کوچک برگ و عربان ضیمران خوانند. (برهان قاطع). رجوع به شاه سپرم شود
لغت نامه دهخدا
چشمۀ شاه جوب در زیر گردنۀ گل زرد که در راه لار به تهران واقع است قرار دارد و در اواخر بهار این چشمه دیده شده است که تقریباً پنج سنگ آب دارد، (مرآت البلدان ج 4 ص 236)
دهی از دهستان ییلاق بخش حومه شهرستان سنندج، دارای 255 تن سکنه، آب آن از چشمه، محصول آن غلات است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
جوی بزرگ، شاه جوی
لغت نامه دهخدا
(اَ شَ فُ)
شاه جو، جویندۀ شاه:
همه کنده موی و همه خسته روی
همه شاه گوی و همه شاه جوی،
فردوسی،
بگشتند از آن جایگه شاه جوی
بریگ و بیابان نهادند روی،
فردوسی،
یکایک بخسرو نهادند روی
سپاه و سپهبد همه شاه جوی،
فردوسی
لغت نامه دهخدا
(بَ / بِ)
شاهابه بمعنی شاهاب (و شاه آب) باشد. رجوع به شاهاب شود
لغت نامه دهخدا
(بَچْ چَ / چِ)
پسر شاه. فرزند شاه. بچۀ شاه:
فکند آن تن شاه بچه بخاک
بچنگال کردش جگرگاه چاک
دل شاه بچه برآمد بجوش
سپاه انجمن کرد و بگشاد گوش.
فردوسی.
هر آنگه که دارد به بیداد دست
دل شاه بچه نباید شکست.
فردوسی.
، در تداول عامه بر کودک مؤدب و آرام نیز اطلاق کنند: این پسر شاه بچه است و چون فرزند شاهان ادب گرفته و پرهیخته و مؤدب است
لغت نامه دهخدا
ده کوچکی است از دهستان حومه بخش لنگۀ شهرستان لار که در 10 هزارگزی شمال خاور لنگه بر کنار راه عمومی لنگه به بندرعباس واقع شده و 26 تن سکنه دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
قلابی باشد که بدان چیزی که بچاه افتد برآرند، (برهان) (آنندراج)، مؤلف برهان و صاحب آنندراج ذیل این لغت نویسند: ’بجای بای فارسی یای حطی نیز آمده است و این اصح است چه یوز بمعنی تفحص و تجسس باشد، (برهان) (آنندراج)، رجوع به چاهیوز شود
لغت نامه دهخدا
نام یکی از کوههای غرب ایران در کرمانشاهان که در سرحد ایران و عراق قرار گرفته است، (جغرافیای غرب ایران ص 95 و 27)، کوهی است در جنوب غربی ولایت اسپاهان، (یادداشت مؤلف)
دهی از دهستان تمین بخش میرجاوۀ شهرستان زاهدان، دارای 150 تن سکنه، آب آن از رودخانه، محصول آن غلات و ذرت است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
نام دو ده از دیه های واقعدر جنوب استرآباد که به شاه کوه بالا و پائین معروفند، (رابینو ترجمه فارسی ص 169 بخش انگلیسی ص 137)
دهی از دهستان برزاوند شهرستان اردستان، دارای 45 تن سکنه است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا
کوه بزرگ، بزرگترین و مرتفعترین کوهها،
- امثال:
پشتش بشاه کوه است، پشتیبانی قوی داشتن، (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(پَ رَ)
پروانه. شاپرک. (در تداول مردم قزوین) ، در تداول عوام، شب پره است و شب پره و شب کور خفاش است. (از یادداشت مؤلف). رجوع به شب پره شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از شاه پرک
تصویر شاه پرک
شب پره، شب کور خفاش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شاه پیل
تصویر شاه پیل
شاه فیلان، فیل بزرگ، (شطرنج) رخی که در قلعه باشد
فرهنگ لغت هوشیار
نوعی توت سیاه بزرگ که اول سرخ و ترش است و بعد سیاه و خوشمزه میگردد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شاه لوج
تصویر شاه لوج
میوه ای است زرد رنگ شبیه به زردالو آلوگرده اجاص اصفر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شاه تره
تصویر شاه تره
((تَ رَ یا رِ))
شاهترج، گیاهی است از تیره کوکناریان که علفی و یکساله است (برخی گونه ها نیز دو ساله اند) ریشه اش سفید و ساقه بی کرک و برگ ها متناوب و دارای بریدگی های بسیار می باشد. گل هایش کوچک و سفید مایل به قرمز و دارای لکه های ارغوانی
فرهنگ فارسی معین
گونه ای توت که از گیاهان مرغوب میوه دار است. اصل آن از ایران است و از این کشور به آسیای صغیر و اروپا برده شده. میوه شاه توت بزرگ تر از توت سفید، رنگش قرمز تیره یا ارغوانی و مزه اش ترش و شیرین و مطبوع است
فرهنگ فارسی معین